بدون دیدگاه

ایران و تهاجم امریکا؛ استراتژی و تاکتیک‌های پیش رو

لطف الله میثمی

 

تنش زایی، ویژگی خاورمیانه امروز و بویژه خلیج‌فارس است. در این فضای پرتنش احتمال برخورد نظامی بین نیروهای مسلح امریکا و ایران وجود دارد و تاکنون در رسانه‌ها، سناریوهای مختلفی درباره احتمال چنین برخوردی مطرح شده است؛ بنابراین نسبت به احتمال جنگ نمی‌توان بی‌تفاوت بود و درباره آن نیندیشید. در این مختصر برآنیم تا استراتژی‌ها، تاکتیک‌ها و تکنیک‌های “بازدارنده” پیش رو را بررسی کنیم که نیاز عمومی جامعه نیز است.  

 

مذاکره به زبان جنگ

برخی افزایش ناوگان‌های دریایی و سایر جنگ‌افزارهای امریکا و متحدانش را در منطقه، این‌گونه تفسیر می‌کنند که امریکا با توجه به حمله القاعده به برج‌های تجارت جهانی و پنتاگون و ناکامی‌اش در واکنش به این حمله؛ اشغال افغانستان، فاجعه عراق، جنگ ویرانگر لبنان، انتخابات ۲۰۰۶ کنگره و پیامدهای آن و بحران‌های درونی بعید است بتواند به جنگ دیگری آن هم با کشوری با عمق استراتژیک ایران دست بزند. بنابراین این دسته از مفسران معتقدند امریکا سعی دارد با افزودن تنش‌ها، فضای جنگی‌ای را در منطقه ایجاد نماید و از موضع بالا با ایران به مذاکره بنشیند. رابرت گیتس وزیر دفاع امریکا نیز این خط‌مشی را به‌ظاهر بیان کرده است.

جنگ حقیقی

اما برخی دیگر از مفسران نظامی بر این باورند که آرایش نظامی‌ای که امریکا در خلیج‌فارس اتخاذ کرده؛ با ورود ناوگان‌ها و استقرار موشک‌های پاتریوت در سواحل جنوبی خلیج‌فارس و… نشان‌دهنده شروع یک جنگ واقعی است. ژنرال ایباچف رئیس پیشین ستاد ارتش روسیه معتقد است اساس سیاست امریکا “ناامن‌کردن کنترل شده” بالکان، خاورمیانه و بویژه خلیج‌فارس است که نمونه آن در کوزوو و عراق دیده شد بدون این‌که دلیل قانع‌کننده‌ای در مورد این دو جنگ وجود داشته باشد. وی در ادامه تحلیل خود می‌افزاید؛ از آنجا که ایران اصلی‌ترین مانع ناامن‌کردن منطقه است ناگزیر ایران نیز باید ناامن شود. ایباچف بر این باور است که موتور محرکه جنگ، شرکت‌های اسلحه‌سازی و فراملیتی نفتی امریکا هستند چرا که عقلانیت بشردوستانه‌ای ندارند. او اصلی‌ترین مانع جنگ را مخالفت کنگره امریکا با آن می‌داند و بنابراین جنگ‌‌افروزان در پی بهانه‌هایی هستند تا موافقت کنگره امریکا را نیز جلب کنند. این بهانه می‌تواند حمله ایران به یک پادگان امریکا در عراق و یا حمله حزب‌الله لبنان به اسراییل و… باشد.(۱)

سناریوی جنگی

با توجه به استراتژی محافظه‌کاران جدید مانند «تخریب سازنده و جنگ تمام عیار»،(۲) تهاجم پیشگیرانه (Pre-emptive Attack)، جنگ یکجانبه(Unilateral war) و اقدامات غیربشردوستانه در افغانستان و عراق که با مخالفت آشکار اندیشمندان جهان و امریکا روبه‌رو شده و نیز درآمد سرشار شرکت‌های اسلحه‌سازی و فراملیتی نفت؛ بعید نیست که امریکا با ایران برخورد نظامی کند.(۳) بنابراین ما ناچاریم سناریوهای مختلف جنگی و توانایی‌های خودمان را بررسی کنیم.

آنچه در مطبوعات و رسانه‌ها آمده این است که آغاز حمله با امریکا خواهد بود و زمان، مکان و اهداف حمله را نیز امریکا تعیین خواهد کرد، ولی در مطبوعات و رسانه‌ها به چگونگی پاسخ به این حملات  اشاره‌ای نشده است؛ این در حالی است که مسئولان ارشد بارها گفته‌اند هیچ تهاجمی را بدون پاسخ نخواهند گذاشت.

اهداف امریکا از تهاجم به ایران

این پرسش مطرح  است که اهداف امریکا از حمله به ایران چیست؟

الف) ‌آیا حمله محدود و در زمان و مکان معین خواهد بود؟

ب) جنگی با شدت کم؟

ج) جنگی با شدت متوسط که به اشغال ایران منجر شود؟ و پیروزی نظامی کامل جهت اشغال کشور (مانند عراق)؟

آیا تهاجم امریکا فقط محدود به مناطق خاص و کلیدی مانند مراکز فرماندهی، مخابرات، زیرساخت‌های انرژی و یا به تأسیسات هسته‌ای خواهد بود؟

آیا این تهاجم محدود، قابلیت گسترش به جنگ با شدت متوسط را خواهد داشت؟

آیا جنگ به صورت نبرد هوا و دریا خواهد بود و یا به زمین نیز گسترش خواهد یافت؟

آیا امریکا قادر است به صورت غافلگیرانه تدارک یک حمله زمینی گسترده را انجام دهد؟

پاسخ ایران…!

آیا نیروهای نظامی ایران می‌توانند مانند لبنان در برابر نخستین موج حمله‌ها مقاومت کرده و به آن پاسخ دهند؟

آیا می‌توانند زمان نخستین حمله را پیش‌بینی کنند و یا در برابر آن غافلگیر خواهند شد؟

از ظرفیت و توان نیروهای ایرانی چه مقدار باقی خواهد ماند؟

اراده سیاسی رهبران ایران در پاسخگویی تا کجا پیش خواهد رفت؟ دفاع محدود و یا گسترش پاسخ دفاعی به مناطقی که پایگاه‌های امریکا در آن قرار دارد؟

در شرایط کنونی پایگاه‌های نظامی امریکا در اینجرلیک ترکیه، در مراکز متعدد زمینی و هوایی در عراق، پایگاه هوایی در کویت و عربستان، مرکز فرماندهی نظامی در قطر، ناوگان پنجم دریایی در بحرین و بالاخره در جزیزه دیگوگارسیا است و همچنین ناوگان‌های دریایی امریکا شامل ناوهای هواپیمابر (آیزنهاور و استینس) در خلیج‌فارس و دریای عمان حضور دارند.

آیا امریکا از دیگوگارسیا و یا ناوهای هواپیمابر حمله خواهد کرد تا واکنش ایران متوجه پایگاه‌های امریکا در بحرین، قطر، عربستان،‌ترکیه و کویت نباشد؟

آیا نیروهای اطلاعاتی ایران قادر به تعیین دقیق زمان حمله خواهند بود و توان دفاعی و بازدارنده و قدرت پاسخگویی به موج حمله‌ها را خواهند داشت؟

این‌طور که در مطبوعات پیش‌بینی شده موج اول حمله‌ها؛ بمباران هوایی با هواپیماهایF18,B2,B1,F117 و شاید F22 به همراه شلیک موشک‌های کروز توماهاک از ناوگان‌های دریایی مستقر در خلیج‌فارس خواهد بود.

آیا پدافند هوایی ایران که به‌تازگی در زمینه پدافند نقطه‌ای(۴) علیه موشک‌های کروز و بمب‌های هوشمند تجهیز شده قادر به خنثی‌کردن حملات موشک‌های کروز خواهد بود؟

آیا تهاجم امریکا محدود به تأسیسات هسته‌ای خواهد بود و یا به مراکزی که احتمال پاسخگویی به حملات را دارد نیز گسترش خواهد یافت؟ آیا این مراکز همان‌گونه که در رسانه‌ها آمده می‌تواند پایگاه‌های موشکی، پدافند هوایی، مراکز مخابرات، رادار و مراکز فرماندهی باشند؟

اگر در حمله‌های اولیه که براساس برآورد ایباچف در رسانه‌ها بین ۲۴ تا ۳۶ ساعت است، ضریب موفقیت امریکا در تخریب تأسیسات پایین باشد؛ آیا حمله‌ها مرحله دوم را نیز در پی خواهد داشت؟ و جنگ را ادامه خواهند داد؟ آیا توان نظامی ایران در حمله‌های اولیه، قدرت پاسخگویی خود را از دست خواهد داد؟

پاسخ متقابل ایران محدود به دفاع خواهد بود یا به مناطقی گسترش پیدا خواهد کرد که احتمالاً حمله‌های نظامی امریکا از آنجا شروع و فرماندهی شده است و روشن است که این، خود، زنجیره گسترش جنگ در منطقه را به‌دنبال خواهد داشت؟

شکی نیست که نیروهای متعارف هوایی و دریایی ما در یک جنگ کلاسیک نسبت به نیروی دریایی و هوایی امریکا نه‌تنها برتری نداشته حتی موازنه قدرت نیز ندارند و اختلاف تکنولوژی در سلاح‌های به کار رفته دست‌کم یک تا دو دهه می‌باشد، بنابراین اگر امریکا از خطر ناامن کردن منطقه و مقابله با اندیشمندان امریکا و جهان دست بر ندارد و بخواهد به ایران حمله کند چه راهی در پیش است؟ در برابر حمله متقابل ایران به پایگاه‌های امریکایی، طبیعی است غرور میلیتاریستی اجازه نخواهد  داد که سکوت کند. بنابراین با یک جنگ ویران‌کننده روبه‌رو خواهیم شد، پس چه باید کرد؟

جنگ نامتقارن

ایرانِ پس از انقلاب با یک جنگ تحمیلی طاقت‌فرسا روبه‌رو شد که بیش از نیمی از جهان آن را حمایت می‌کردند و پس از پایان هشت سال و در پی اشغال کویت سران جهان به حمایت خود از رژیم بعث عراق به رهبری صدام حسین اعتراف کردند.(۵) رزمندگان ایرانی، در این جنگ از طریق «استراتژی موج انسانی» و با حداقل امکانات توانستند دفع تجاوز کرده و به پیروزی‌هایی نیز برسند. طبیعی بود ایرانی‌ها از جنگ اول خلیج‌فارس؛ چراغ سبز نشان دادن امریکا به صدام در اشغال کویت، اتحاد ۲۶ کشور علیه بعث عراق و پایان‌دادن به اشغال کویت و قیام سراسری مردم عراق در ۱۹۹۱ و کشتار صد تا دویست هزار نفری شیعیان، درس‌ها آموختند. به نظر می‌رسد حمله به عراق در بهار ۱۳۸۲ (۲۰۰۳) و سقوط سریع بغداد و فروپاشی ارتش بعث این درس را به نیروهای مسلح ایران داد که تنها از راه جنگ غیرمتقارن است که می‌توان در برابر یورش‌های ایالات‌متحده مقاومت کرد.

طبیعی است ایرانی که نمی‌توانست در یک جنگ کلاسیک با نیروهای هوایی و دریایی امریکا موازنه داشته باشد، اساس استراتژی دفاعی خود را بر قدرت موشکی استوار کند به‌طوری‌که به اعتراف رسانه‌های خارجی هم‌اکنون گسترده‌ترین و متنوع‌ترین برنامه‌های موشک‌های کوتاه‌برد و میان‌برد را در منطقه داراست و تقریباً تمامی پایگاه‌های امریکا در منطقه در دسترس موشک‌های ایران قرار دارد. این پرسش مطرح است که آیا پدافند ضدموشکی در منطقه قادر به جلوگیری و درگیری با پرتاب ده‌ها موشک زمین به زمین ایران خواهد بود؟ اینجاست که به نظر می‌رسد نیروهای مسلح ما با الهام از «استراتژی موج انسانی» به «استراتژی فوج موشکی» دست یازیده‌اند که شاید ثمره و تبلور این درس‌آموزی را بتوان در مقاومت پیروز لبنان و بخصوص در مانورهای نظامی ایران در سال ۱۳۸۵ دید.

الگوی مقاومت پیروز لبنان

درحالی‌که «مقاومت» پیروز لبنان تمامی معادلات نظامی منطقه را بر هم زد و افسانه شکست‌ناپذیری اسراییل را مخدوش کرد، ولی در رسانه‌های ما به مکانیزم آن کمتر پرداخته شده است. اما اسراییل به‌دلیل همسایگی مرز مشترک سیاسی، نظامی و ایدئولوژیک با حزب‌الله لبنان بیشترین جمع‌بندی را از مقاومت ۳۳ روزه داشته است:

امیر پرتز، وزیر دفاع اسراییل اعتراف کرد به مدت شش سال منطقه جنوبی لبنان شناسایی می‌شد و این شناسایی‌ها نشان می‌داد که توان حزب‌الله آن‌قدر ناچیز است که می‌توان آن را نابود کرد.(۶) اسراییلی‌ها به سربازان خود گفته بودند شما در تصرف لبنان با مشتی دهقان اسلحه به دست روبه‌رو هستید درحالی که به اعتراف همین سربازان آنها با حرفه‌ای‌ترین رزمندگان روبه‌رو شدند که مشابه آنها را هیچ‌کجا ندیده بودند و اعتراف‌های این سربازان نشان داد که در طول جنگ‌هایی که اعراب داشته‌اند این تنها جنگی از اعراب بود که از اسلحه به صورت خردمندانه استفاده می‌شد.(۷) تانک‌های زرهی میرکاوای اسراییلی، پیشرفته‌ترین تانک دنیاست که از سپر دفاعی انفجاری(Active Armored Shield) نیز برخوردار و در جنگ‌هایی که اسراییل با اعراب داشته به تانک دست‌نیافتنی معروف شده است. مکانیزم سپر دفاعی این است که پیش از برخورد موشک با زره اصلی تانک، موشک به همراه سپر منفجر می‌‌شود، اما در مقاومت ۳۳ روزه، رزمندگان لبنانی از موشکی استفاده می‌کردند به‌نام کرنل که دو کلاهک داشت که کلاهک اول در برخورد با سپر انفجاری یادشده منهدم، اما کلاهک دوم در بدنه تانک به ضخامت ۶۰ سانت نفوذ کرده و در درون تانک منفجر می‌شد. اسراییلی‌ها در این رویارویی ۶۴ تانک خود را از دست دادند که بر آنها یأس زیادی چیره شد. گفته می‌شود این موشک‌ها ابتدا در روسیه ساخته شده سپس با ابتکاراتی در صنایع نظامی ایران مهندسی معکوس، بهینه و در  لبنان مورد استفاده قرار گرفت.(۸) اسراییل به‌هیچ‌وجه از وجود چنین موشک‌هایی در دست حزب‌الله اطلاع نداشت. اینجاست که تاکتیک‌ نظامی در معادلات استراتژیک اثری تعیین‌کننده دارد. مورد دیگر،‌ کاربرد موشک‌هایی بود که به درون اسراییل پرتاب می‌شد که تمامی آنها منفجر شده و حتی یک نمونه سالم به دست آنها نیفتاد، ولی توانستند در حین پرتاب از موشک‌ها عکس‌هایی تهیه کنند و اعتراف کردند که از این نوع موشک‌ها در مانورهای ایران و سوریه دیده نشده و باید توسط خود حزب‌الله ساخته شده باشد و یا سفارش حزب‌الله باشد. البته در نشریه‌‌های نظامی آمده است که تکنولوژی موشک‌سازی از راه ایران به جنوب لبنان و فلسطین رفته است و از این راه دیوار حائل امنیتی با تمامی هزینه‌های انجام شده و خشم‌های برانگیخته شده تأثیر خود را از دست داده است. تجربه موشک‌سازی در فلسطین به حدی پیشرفت کرده که حمله‌های دو سال اخیر اسراییل به کارگاه‌های موشک‌سازی فلسطین بوده است نه به انبار موشک.

در مقاومت ۳۳ روزه، موشک‌های ضدموشک پاتریوت نیز نتوانست حتی یکی از این موشک‌های پرتاب شده در هوا را منهدم سازد.

مقامات نظامی اسراییل معتقدند اگر حزب‌الله از اورانیوم ضعیف‌شده ـ مانند آنچه امریکا طی ۱۰ سال پیش از جنگ ۲۰۰۳ در عراق استفاده می‌کرد ـ در این موشک‌ها استفاده می‌کرد، مهاجرت معکوس اتفاق می‌افتاد و امنیت اسراییل بیش از این مخدوش می‌شد.

اسراییلی‌ها اعتراف داشتند که رزمندگان حزب‌الله از جنگ الکترونیک، دانش شنود و زبان عبری بهره کافی داشته‌اند. به‌طوری‌که تانک‌ها میرکاوا که هرکدام از آنها به‌طور مستقل با ستاد فرماندهی کل ارتباط داشتند رمزگشایی و شنود می‌شدند و به نظر می‌رسد از پیشرفته‌ترین دستاوردهای آکادمیک امریکا اطلاع داشتند. اسراییلی‌ها معترف‌اند رزمندگان حزب‌الله براساس دکترین تفنگداران دریایی امریکا آموزش دیده‌اند، حزب‌الله خود عملاً آکادمی‌های پیشرفته دارد و هر یک از رزمندگانی که شهید می‌شدند در شرح حالشان طی بیش از سی‌دوره ذکر می‌شده است، ولی آموزش عملی خود را در تیپ بدر هنگام دفاع در برابر جنگ تحمیلی، کسب کرده بودند.

ناوچه سائر(Saar) 5 اسراییل که به پیشرفته‌ترین دفاع ضدموشکی به‌نام باراک مجهز است در برابر موشک‌های رزمندگان لبنان توان مقاومت نداشت و غرق شد. گرچه اسراییل اعلام کرد رادار ناوچه خاموش بوده، ولی کیست باور کند در یک منطقه جنگی که ناوچه ساحل لبنان را بمباران می‌کند رادار خاموش باشد. دلیل نادرست بودن این ادعا ‌‌آن است که ناوچه‌های اسراییل بلافاصله خود را به حدی از سواحل لبنان دور کردند که دیگر نتوانستند آنجا را موشک‌باران کنند.

کاربرد دقیق و به زمان این موشک نیز تاکتیکی بود که معادلات استراتژیک را بر هم زد. موشکی ساخت چین که در صنایع دفاعی ایران مهندسی معکوس و بهینه شد. حسن نصرالله ابتدا اعلام کرد هدف از گروگانگیری سربازان اسراییلی مذاکره برای آزادی زندانیان بود و اگر می‌دانست واکنش اسراییل حمله ویرانگر است این کار را نمی‌کرد. ولی در نهایی‌ترین تحلیل خود به این نتیجه رسیدکه هدف اسراییل نابودی حزب‌الله لبنان به‌عنوان خط مقدم جبهه ایران بوده است، اما به این هدف خود دست نیافت.

سیمورهرش در مقاله خود باعنوان «توجه به لبنان؛ به منافع واشنگتن در جنگ اسراییل» از پدیده‌ای نام می‌برد که رزمندگان لبنان شهادت را اول زندگی نوین دانسته و از اسراییل ترسی به دل راه نمی‌دهند. وی بر این باور است که این پدیده، معادلات استراتژیک اسراییل را که مبتنی بر ترس و ارعاب بود بر هم زده است. حال اگر این پدیده با پدیده دوم یعنی تاکتیک‌های نوینی که در یک جنگ نامتقارن معادلات استراتژیک را به هم می‌ریزد همراه شود، به نظر می‌رسد مقاومت بازدارنده‌ای (Deterrence) در مقابل یورش‌های اسراییل و امریکا باشد.

در رویارویی زمینی، با توجه به تجربه عراق و لبنان و تنفر مردم منطقه از این دو تجربه و موانع جدی تاکتیکی و استراتژیکی که به قلم و بیان در آمده است، بعید است امریکا به چنین کاری دست بزند، چرا که جنگ زمینی دارای دو مؤلفه اصلی است؛ یکی نیروی زرهی و دیگری هوانیروز که ترابری نیروهای نظامی را تأمین می‌کند. جان رید وزیر دفاع پیشین انگلستان گفت: “تا زمانی که تاکتیک مؤثر انهدام تانک‌ها به‌وسیله بمب‌های کنار جاده وجود دارد؛ امنیتی برای نقل و انتقال نیروها نیست و نیروها باید در پادگان‌ها بمانند. از سوی دیگر پادگان نیز هدف حمله‌های خمپاره‌ای و موشکی کوتاه‌برد نیروهای شورشی است.”

در گزارش بیکر و همیلتون آمده است که تعداد زیادی از تانک‌ها و تعداد زیادی مین‌روب نیروهای ائتلاف توسط بمب‌های کنار جاده‌ منهدم شده‌اند. بنابراین باید مدل جدیدی از تانک‌ را وارد عراق کرد که ساختن آن امری است زمان‌بر، هزینه‌بر و بعید! و یا باید ورشکستگی جنگ را اعلام نمود. تنها در طول یک ماه پنج هلی‌کوپتر نظامی امریکا در عراق سرنگون شد که تلفات زیادی به بار آورد.

کاربرد چنین تاکتیک‌هایی از سوی نیروهای شورشی بود که گزارش کاری عراق ـ که توسط ۱۰ عضو کنگره امریکا به رهبری بیکر و همیلتون نوشته شده بود ـ‌ پیشنهاد خروج نیروهای امریکایی را از عراق داد. در پی انتخابات ۲۰۰۶ و شکست جمهوری‌خواهان، رهبری جدید کنگره این گزارش را‌ پی‌گیری کرده است. اسراییل مغرور، نیز وقتی شکست را پذیرفت و تن به آتش‌بس داد که محاسبه کرد جایگزین مناسبی برای تانک‌های میرکاوا ندارد و در مجموع تاکتیک و زمان را از دست داده و در استراتژی شکست خورده است.

افزون بر اینها، ایران علاوه بر این‌که از ابعاد استراتژیک برخوردار است، عقبه‌های استراتژیک در منطقه نیز دارد. وضعیت عوارض طبیعی ایران به صورتی است که کامیون‌های حامل موشک می‌توانند استتار کنند و پناهگاه‌های خوبی داشته باشند. ویژگی یادشده همراه با تولید انبوه و تنوع موشک‌ها با برد مختلف، ایران را قادر می‌سازد که تمامی پایگاه‌های امریکا در منطقه را در برد مؤثر موشک‌ها قرار دهد.

در برخی مطبوعات غربی آمده است که امریکا می‌تواند در همان ساعت اولیه جنگ، تمام نیروی دریایی ایران را نابود می‌کند؛ باید گفت نخست وضعیت طبیعی خلیج‌فارس این  امکان را به امریکا نمی‌دهد. دوم، نیروی دریایی امریکا همیشه نگران قایق‌های تندرو بوده، سوم، علاوه بر شناورهای سطحی، ایران قادر شده در این مدت شناورهای زیر سطحی زیادی تولید کند؛ با تمام این اوصاف ایران با نسل جدید موشک‌های خود با برد ۳۵۰ کیلومتر و تولیدانبوه، نیازی به جنگ دریایی ندارد، چرا که می‌تواند از راه سکوهای متحرک موشکی مستقر در سواحل خلیج‌فارس با استتار کافی تمامی عرض خلیج‌فارس را زیر برد موشکی خود قرار دهد.

با «استراتژی فوج موشکی» می‌توان در آن واحد به یک هدف ثابت یا متحرک تعداد زیادی موشک گسیل داشت و این‌طور که در نشریه‌های نظامی آمده موشک‌های ضد موشک پاتریوت نیز نمی‌تواند در مقابل پرتاب چندین موشک همزمان قادر به پاسخگویی باشند. یکی از ارکان تبلیغاتی امریکا این است که می‌گوید حساب مردم از حاکمیت جداست و اگر جنگی آغاز شود هدفش فشار به حاکمیت است تا مردم. مطمئناً در عمل، چنین چیزی امکان‌پذیر نیست، چرا که هر حمله‌ای به تأسیسات نظامی با واکنش ایران روبه‌رو خواهد شد و با حمله‌های مجدد امریکا و…

ما شاهد آن بودیم که در کوزوو فقط ۴ تانک مورد حمله هوایی قرار گرفت در صورتی که امریکا حدود بیش از ۲۰۰ کارخانه را نابود کرد و ده‌هزارنفر غیرنظامی کشته شدند. در عراق نیز که به ظاهر هدف آزادی مردم بود؛ مشاهده کردیم تاکنون ۹۰۰هزار یتیم بی‌سرپرست برجای گذاشته است. به هر حال با توجه به عنصر شهادت‌طلبی و تاکتیک‌های جدید در جنگ نامتقارن که نمونه عینی آن را ذکر کردیم جنگ به نفع هیچ کشوری نیست. اگر کویت، امارات، قطر و بحرین گمان کنند در اتحاد با امریکا قادرند ایران را از پا درآورند اشتباه می‌کنند، چرا که آنها نیز از پا در خواهند آمد، آن وقت باید مانند جنگ اول خلیج‌فارس تمام سپرده‌های بانکی و درآمد نفت را خرج خرید اسلحه و جنگ نمایند و تا سال‌ها بعد درآمد نفت را صرف بازسازی خرابی‌های جنگ کنند.

آقای کری نامزد انتخابات ریاست‌جمهوری ۲۰۰۴، در کنفرانس داووس در دیدار با آقای خاتمی گفت: امریکا منفورترین کشور جهان است. برژینسکی در کتاب جدید خود به‌نام «فرصت دوم» بر این باور است که ریاست‌جمهوری بوش چیزی جز رهبری فاجعه‌وار نبوده است. ایران با موشک‌های فاتح ۱۱۰ با برد ۷۰۰ کیلومتر، موشک‌های نسل جدید و سطح به سطح دریایی با برد ۳۵۰ کیلومتر و موشک‌هایC-802 و C-801 (کوثر و نور)، موشک‌های دو کلاهک ضدتانک کرنل ‌که در مانورها مشاهده شد به اضافه موشک‌های شهاب قادر است در حمله‌ های اولیه، نه‌تنها بقای خود را تأمین کند، بلکه ضربه‌های دردناکی نیز وارد کند.

اما هنر اصلی در چنین فضای پرتنشی این است که همه دست به دست هم داده و در عین مقاومت و پافشاری بر استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی و با الهام از تجربیات ملی و منطقه‌ای، با تاکتیک نوین در دفاع نامتقارن، ابرقدرت منفی و سلطه‌گر امریکا را بدون جنگ و نابودی منطقه به یک ابرقدرت مثبت ـ علمی و تکنولوژیک(۹) ارتقا دهیم، تا در سایه آن، موانع توسعه بشریت از سر راه برداشته شود. در این صورت هژمونی علمی تکنولوژیکی امریکا بیشتر قابل پذیرش است تا هژمونی از راه سلطه و ویرانی که به گفته جان کری، دستاوردی جز تنفر به بار نیاورده است. در شرایط کنونی سیاست دفاعی در راستای منافع ملی بهترین گزینه است و در ذات خود نوعی تهاجم به‌شمار می‌رود (دفاع تهاجمی). اما سیاست تهاجمی و دشمن‌تراشی در ذات خود، جنگ تمام عیار و سپس انفعال را به دنبال خواهد داشت که باید از آن پرهیز کرد.(۱۰)

منابع مورد استفاده: مجله هوا ـ فضا و سایت نشریه Janes defence و سایت www.janes.com

پی‌نوشت‌ها:

۱ـ “ضرورت آمادگی ایران برای دفع یک حمله هسته‌ای”، ژنرال لئونید ایباچف، منبع: سایتGlobal Research  ۲۴ ژانویه ۲۰۰۷ (۵ بهمن ۱۳۸۵)، برای دسترسی به برگردان کامل آن به سایت:www.meisami.com مراجعه کنید.

۲ـ تخریب سازنده و جنگ تمام عیار(Creative destruction and total war)، ترجمه لطف‌الله میثمی منتشر شده در یاس نو (فروردین ۱۳۸۲) مصداق این مقاله، همان چیزی است که بر سر عراق آمد. در کتابGeorje Bush’s Military Industrial Complex نوشته خانم دکتر Helen Caldicott آمده است که دو سال پیش از حمله به عراق آقای چنی در یک نشست سری با شرکت‌های بزرگ امریکایی، جنگ تمام عیار با عراق را توضیح و سهم هریک از شرکت‌های بزرگ را مشخص می‌کند.

۳ـ آیزنهاور فراملیت‌های نفتی و تسلیحاتی را مجموعه نظامی ـ صنعتی نامید. این مجموعه است که کودتا علیه دکترمحمد مصدق، دکتر آربنز، دکتر آلنده و دکتر سوکارنو را ترتیب داد. جورج سوروس در کتاب “رؤیای برتری امریکایی” ترجمه و انتشار از نشرصمدیه، این مجموعه را ویژگی نئوکان‌ها و بنیادگرایی بازار و مذهب نام نهاده است که ما این مجموعه را به دلیل درآمد بادآورده، نازکی کار ـ کلفتی پول، راست وحشی می‌نامیم.

۴ـ پدافند نقطه‌ای ترجمه پدافند محلی(Local area defence) است. این موشک‌های پدافندی را سام ۱۵ یا تور(Tor) می‌نامند که شامل ۲۹ سامانه و هر سامانه ۸ موشک است و در اطراف تأسیسات انرژی هسته‌ای مستقر شده است.

۵ـ ر.ک. به کتاب «ما اعتراف می‌کنیم»، محسن صفری، حوزه هنری، تهران ۱۳۷۰، در این کتاب جنگ‌افروزان درپایان جنگ تحمیلی و پیش از خشک‌شدن خون شهدا خود به جنگ‌‌افروزان واقعی اشاره کرده‌اند.

۶ـ ر.ک. به سرمقاله چشم‌انداز ایران، شماره ۳۹، “خاورمیانه بوش و خاورمیانه مردم، اصلاحی در راهبرد” و نیز مقاله «توجه به لبنان؛ منافع واشنگتن در جنگ اسراییل؟»، سیمور ام. هرش، همان شماره، ص ۱۲ و همچنین سرمقاله «مقاومت پیروز در حاشیه مقاله سیمورام. هرش»، چشم‌انداز ایران، شماره ۴۰.

۷ـ مقایسه شود با جنگ شش روزه ۱۹۶۷، جنگ اکتبر ۱۹۷۳، جنگ اسراییل و سوریه ۱۹۸۱. ر.ک. به کتاب «جنگ اکتبر» نوشته شازلی بن جدید، رئیس پیشین ستاد ارتش مصر، چاپ و انتشار مؤسسه اطلاعات.

۸ـ وزارت خارجه اسراییل به روسیه بر سر فروش چنین موشک‌هایی به سوریه و ایران و درنهایت استفاده از آن در لبنان اعتراض کرد.

۹ـ زبیگنیو برژینسکی در کتاب «انتخاب؛ رهبری جهانی یا سلطه بر جهان» همین نظریه را مطرح کرده است.

۱۰ـ ر.ک. به سرمقاله شماره ۴۲ نشریه چشم‌انداز ایران، “دوتجربه راهبردی؛ نفت ملی و انرژی هسته‌ای.”

 

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Fill out this field
Fill out this field
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
You need to agree with the terms to proceed

نشریه این مقاله

مقالات مرتبط