بدون دیدگاه

زمینه‌های مردمی قیام امام حسین

زمینه‌های مردمی قیام امام حسین

«حسین ای انقلابی مرد آزاده به خون اطهرت سوگند، به عزم راسخت سوگند که ما هرگز نیاساییم از پیمودن راهت»/ سعید محسن

لطف‌الله میثمی

درباره واقعه عاشورای حسینی در محرم سال ۶۱ هـ.ق و آنچه در یک شب و یک روز عاشورا گذشت و همچنین درباره پیامدهای عاشورا، تحقیقاتی بسیار انجام و کتاب‌های زیادی هم در این زمینه منتشر شده، ولی به نظر من به ریشه‌یابی علل واقعه عاشورا کمتر پرداخته شده است. تحقیقات استاد دکتر فضل‌الله صلواتی درباره «سیاه‌کاری‌های بنی‌امیه» در نشریه چشم‌انداز ایران(۱) جرقه‌ای بود که به فکر من روشنایی بخشید تا نگرش تازه‌ای به نقش معاویه و یزید در وقایع عاشورا پیدا کنم.

بنی‌امیه به یقین رسیده بودند که امامان علی، حسن و حسین(ع) به‌ هیچ‌وجه با بینش، منش و روش آنها کنار نمی‌آیند، زیرا خط‌مشی آنها خداحافظی با اسلام و برقراری نظام ملوکی و سلطنت موروثی بود. از آنجا که آنها از یک‌سو از پایگاه مردمی این امامان آگاه بودند و ازسوی دیگر آن امامان را سد راه خود برای رسیدن به قدرت می‌دیدند بر آن شدند تا به نحوی این بزرگان را از میان بردارند ـ مانند قتل‌های سیاسی در طول تاریخ ـ تا آمرین و عاملین آن شناخته نشوند و در طول تاریخ این‌گونه بر سر زبان‌ها بیفتد که امام حسین کشته شد و معاویه و یزید، امام حسین و یارانش را به شهادت نرساندند. آری تلاش این بود که فاعل قتل، مجهول بماند و شناخته نشود.

در تحقیقات و نوشته‌های دکتر صلواتی تلاش‌های معاویه برای ولایتعهدی و جانشینی یزید مشهود است و نشان می‌دهد که چگونه معاویه تمام رجال سیاسی و مذهبی آن زمان را که با ولایت یزید پس از مرگ معاویه مخالف بودند، از سر راه برداشت تا به اهداف سلطنت موروثی برسد. در این راستا یا افراد با پول زیاد خریده می‌شدند و یا به نحو مرموزی مسموم و کشته‌ می‌شدند. اینها کسانی بودند که به احتمال قوی خود را جانشین معاویه می‌‌پنداشتند و ادعای خلافت داشتند و اگر کشته نمی‌شدند مدیریت بلاد اسلامی به‌دست آنها می‌افتاد.

بدون شک امام حسن چه از نظر محبوبیتی که در مدینه داشتند و چه نسبتی که با حضرت زهرا، حضرت علی و پیامبر اکرم داشتند و همچنین جایگاهی که در صلح‌نامه معروف با معاویه مطرح شده بود، به‌طور طبیعی خلافت را پس از مرگ معاویه عهده‌دار می‌شدند. همچنین در آن معاهده قید شده بود که اگر امام حسن در قید حیات نباشند، امام حسین به خلافت برسند. با استناد به منابع تاریخی، شکی وجود ندارد که این معاویه بود که از طریق جعده دختر اشعث، با قول صدهزار درهم و همچنین وعده همسری یزید، امام حسن را مسموم کرد و وقتی خبر آن به معاویه رسید بسیار خوشحال شد.

در کتاب «راه حسین، استراتژی پیروز»(۲) و همچنین در سرمقاله «از صلح تا قیام» (آزادی از منظر امام حسین) در نشریه چشم‌انداز ایران(۳) به دلایل زمانبندی قیام امام حسین و طراحی راهبردی پیروز آن قیام اشاره کردم و سعی داشتم به زمینه‌های مردمی قیام امام حسین بپردازم، بدین معنا که معاویه تمامی کسانی‌ را که یا محبوبیت داشتند و یا پایگاه مردمی، و همزمان مخالف ولایت یزید و جانشینی او بودند را یا کشت، یا مسموم و یا تبعید کرد. این مسئله نشان‌دهنده عینیت مردمی قیام امام حسین است. یکی از این شهدا امام حسن مجتبی بود که شرح آن در بالا گذشت.

شخص بعدی که از صحابه پیامبر به‌شمار می‌آمد و سردار قادسیه نام گرفته بود سعدبن ابی‌وقاص است که عضو شورای شش نفره خلیفه دوم هم بود. سعد از نظر خلیفه دوم پتانسیل خلافت را داشت و امکان داشت در آن شورا به خلافت هم برسد. وی در آن شورا به امام علی رأی نداد، ولی مسلم است که با ولایت یزید پس از مرگ معاویه هم به‌شدت مخالف بود، چون سعد از فضایل امام علی تعریف می‌کرد و حاضر نبود آن‌طور که معاویه می‌خواست حضرت را سب کند، از این‌رو معاویه به شدت از دست او ناراحت بود و ایادی معاویه او را نیز کشتند. مخالفت سعدبن‌ ابی‌وقاص با ولایت یزید از یک‌سو و پایگاه مردمی او در بلاد اسلامی ازسوی دیگر نشانه‌ای است از حقانیت و زمینه مردمی قیام امام حسین و «خط‌مشی عدم بیعت با یزید».

شواهد مسلم دیگر نشان می‌دهد که عبدالرحمن بن ابوبکر، فرزند خلیفه اول و همچنین عایشه دختر ابوبکر و همسر رسول خدا معروف به ام‌المؤمنین که هر دو از جایگاه مردمی بالایی در بلاد اسلامی برخوردار بودند به‌دلیل مخالفت آشکار با معاویه و مروان درباره ولایت یزید به دست ایادی معاویه کشته شدند. این خواهر و برادر رسماً به معاویه اعتراض کردند که او می‌خواهد سلطنت موروثی راه بیندازد. آنها معتقد بودند که هیچ سند مذهبی آن سلطنت موروثی را تأیید نمی‌کند. گفته می‌شود وقتی عایشه می‌خواست در مدینه برای بازدید معاویه برود بر سر راه او چاله‌ای بزرگ کندند و روی آن را پوشاندند و عایشه با اسب خود در آن چاله افتاد و بدین‌سان کشته شد. کشتن عبدالرحمن بن ابوبکر و عایشه به دست معاویه و مخالفت آشکار این دو با ولایت یزید، نشانه روشنی است بر زمینه مردمی قیام امام حسین و «خط‌مشی اصیل عدم بیعت با یزید».

یکی دیگر از موارد قتل‌های زنجیره‌ای در زمان معاویه، ترور مرموزانه عبدالرحمن فرزند خالدبن ولید است. عبدالرحمن معروف‌ترین سردار معاویه در جنگ صفین بود، که سهم زیادی در خلافت‌بخشی به معاویه داشت.

معاویه در پایان عمر خود در مسجد اموی شام از مردم نظرخواهی کرد که پس از مرگش چه کسی جانشین او شود. مردم شام در پاسخ، متفق‌القول به معاویه که روی منبر نشسته بود گفتند ما پس از مرگ تو با عبدالرحمن‌بن خالدبن ولید بیعت خواهیم کرد، که معاویه از این نظرخواهی مستقیم برافروخته شد و چاره‌اندیشی کرد. چون عبدالرحمن بیمار شد، معاویه طبیب یهودی مخصوص خود را برای معالجه نزد عبدالرحمن فرستاد و او را مسموم کرد و کشت. مهاجر، فرزند دیگر خالدبن ولید که از یاران حضرت علی بود به انتقام کشته‌شدن برادرش به شام رفت و این طبیب یهودی را کشت. معاویه نیز عصبانی شد و مهاجر را دستگیر و تا پایان عمر زندانی کرد.

این حادثه نشان می‌دهد که معاویه حاضر بوده برای تثبیت سلطنت موروثی و ولایت یزید، آشکارا رو در روی مردم شام و حتی رشیدترین سرداران خود قرار بگیرد و به منظور سرکوب مردم، انسان‌های کوچکی چون یزید را به کارهای بزرگی چون ولایت امر مسلمین بگمارد. همچنین این واقعه نشان می‌دهد که قیام امام حسین و «شعار عدم بیعت با یزید»، خواسته تمامی بلاد اسلامی بوده و این راهبرد کاملاً زمینه مردمی داشته است.

زیادبن ابیه هم که از رجال سیاسی و معروف معاویه بود و نقش زیادی در تثبیت خلافت او داشت ـ به‌طوری که خود مدعی خلافت و جانشینی معاویه بود ـ وقتی معاویه از او برای جانشینی یزید کمک می‌خواست مخالفت ‌کرد و یک هفته پس از این مخالفت مُرد. قتل زیادبن ابیه، قانون جنگل و تنازع بقا و کتاب «قلعه حیوانات» جورج اورول را تداعی می‌کند. بی‌رحمی برای کسب قدرت و تداوم موردی آن تا جایی است که معاویه با برادرخوانده خود هم این‌گونه رفتار می‌کند.

مخالفت زیادبن ابیه گرچه مخالفت اصیلی نبود و خودش نیز ادعای خلافت داشت، ولی همین مخالفت نشان‌دهنده مخالفت بخش زیادی از مردم با جانشینی یزید و همچنین نشان‌دهنده اصالت خط‌مشی امام حسین در «عدم بیعت با یزید» بود.

این واقعه نشان می‌دهد که حتی رجال سیاسی زمان معاویه که از ارکان حکومت او به‌شمار می‌رفتند نیز با ولایتعهدی یزید مخالف بودند و در ضمن نشان‌دهنده این است که خط‌مشی انتخاب شده توسط امام حسین ـ که همان عدم بیعت با یزید است ـ تا چه حد اصیل و مردمی بوده است.

در تاریخ آمده که معاویه از یک‌سو در توطئه قتل عمر خلیفه دوم و عثمان خلیفه سوم دست داشت(۴) و ازسوی دیگر با وارونه‌سازی توسط حزب و شبکه تبلیغاتی‌اش، قتل عثمان را به حضرت علی نسبت داد و با شعار خونخواهی عثمان و جنگ‌طلبی درنهایت به خلافت رسید.

حال باید دید بر سر پسر عثمان، سعیدبن عثمان چه آمد؛ سعید بن عثمان در منطقه مدینه از پایگاه مردمی بالایی برخوردار بود و ادعای خلافت و جانشینی معاویه را هم داشت و به معاویه گفته بود هر چه داری از پدرم و خونخواهی پدرم است. او رسماً با جانشینی یزید مخالفت کرد. معاویه او را به سرحدات خراسان فرستاد و به نوعی تبعید و حتی به‌گونه مرموزی او را سر به نیست کرد تا جایی‌که حتی قاتلان او هم به دست یکدیگر سر به نیست شدند.

معاویه با حکومت پلیسی خود سعی داشت نگذارد مردم با چراغ عقل کاوشگر خود این وقایع را به هم ارتباط دهند، ولی امام حسین از یک‌سو تشکل خود را رشد و گسترش می‌دادند و ازسوی دیگر همه این وقایع را رصد می‌کردند. گفتنی است حکومت معاویه آنچنان پلیسی بود که پس از مرگ معاویه هیچ‌یک از رجال سیاسی بر او نماز نگزاردند و تنها رئیس پلیس او ضحاک‌بن قیس، مَرد بدسابقه، حاضر شد بر جنازه او نماز گزارد. امام حسین با وجود حکومت و جو پلیسی به خاطر ترور حجربن عدی و یارانش اعتراض شدیدی به معاویه داشتند و نامه ایشان به معاویه نشان‌دهنده عمق نهضت و قیامشان است.

گویا جباران در تمامی اعصار شیوه‌های مشابهی برای دستیابی به قدرت و سرکوب داشتند. شعار «مغرکِشی یا مغزکُشی»  شعار معروف همه آنها بود و سعی می‌کردند رجال مبارز و معروف را یا به سوی خود بکشانند و اگر اهل ظواهر دنیوی بودند آنها را بخرند و اگر به هیچ شیوه‌ای جذب نمی‌شدند، یا آنها را تبعید کرده و یا به قتل می‌رساندند. برای نمونه یکی از رجال مذهبی و مقدس که در پروسه مغزکِشی در همان ابتدا با دریافت صدهزار درهم سکوت کرد ـ با وجود این‌که مخالف ولایت یزید بود ـ عبدالله عمر بود که تا پایان به سکوت خود ادامه داد و نقش بازدارنده داشت.

خط‌مشی عدم بیعت با یزید از آنچنان پایگاه مردمی برخوردار بود که وقتی امام حسین از مدینه به مکه و از مکه به کوفه حرکت کردند، لشگریان یزید نه اجازه دادند امام حسین وارد کوفه شود و نه اجازه دادند ایشان به مدینه بازگردد، زیرا می‌دانستند اگر امام حسین به‌سوی مدینه بازگردد، مردم حجاز به او می‌پیوندند، چرا که تزلزلی در خط‌مشی عدم بیعت با یزید به خود راه نداده بود، بویژه که امام حسین و لشگریانش با رهایی از دست سپاهیان ابن‌زیاد و شمر، مصونیت پیدا می‌کردند و نیروهای بینابینی به امام حسین و به این خط‌مشی مصونیت‌یافته می‌پیوستند. به هر حال اگر یزیدیان احساس ثبات مردمی داشتند به‌هیچ‌وجه با تقاضای امام حسین مبنی بر رفتن به کوفه و یا بازگشت به مدینه مخالفت نمی‌کردند و یا دست‌کم اجازه می‌دادند امام حسین وارد کوفه شود و منزوی گردد، ولی یزیدیان می‌دانستند که در دوران معاویه چه بلاهایی بر سر رجال سیاسی و چهره‌های مردمی آوردند. گویی از برملاشدن اعمال وحشیانه خود در وحشت بودند. یزیدیان در نهایت در جنگ تن به تن با امام‌حسین نیز شکست خوردند و با غوغاسالاری آن هم در ماه‌های حرام، جنگ را آغاز کردند و بدینسان رابطه‌شان با قرآن قطع شد و آنچه نباید می‌شد، رخ  داد.

تحقیقات و نوشته‌های استاد دکترفضل‌الله صلواتی سرشار از معارف و ارائه راهبرد است، من نیز در این یادداشت سعی داشتم تنها به زمینه‌های مردمی قیام امام حسین و «خط‌مشی عدم بیعت با یزید» بپردازم. امام حسین برای دستیابی به هدف‌های خود مانند بازگشت به اندیشه‌های امت جدشان رسول‌الله، امر به معروف و نهی از منکر و اصلاح دینداری و دین‌ باوری نیاز به یک راهبرد داشت، که همان عدم اعلام جنگ با یزید و «عدم بیعت» با او بود، که البته به پیروزی ایشان می‌انجامید. امام حسین افزون بر قیام لله و قیام علیه پایمال کردن قانون‌اساسی زمان (صلح‌نامه)، مردم تمام بلاد را هم نمایندگی می‌کردند.

حوادث بالا نشان می‌دهد که معاویه با اراده‌ای سازمان‌یافته مایل بود سلطنت موروثی را در خانواده خود مستقر کند. وقتی یک رجل یا جریان سیاسی به جایگاهی برسد که برای آرای مردم پشیزی ارزش قائل نشود و منطقش این باشد که بگوید به دیگران اجازه مشارکت نمی‌دهیم تا سرنوشت خود را رقم بزنند، معنی آن این است که چنین رجل و سیستم حکومتی، خدا، دین، آرای مردم و قانون‌ را در معادلات خود وارد نمی‌کند و این یعنی «قدرت و دیگر هیچ».

سلام خدا بر حسین

 

پی‌نوشت‌:

۱ـ سلسله مقالات «درس‌هایی از تاریخ؛ سیاه‌کاری‌های بنی‌امیه» از شماره ۴۷ تا شماره کنونی نشریه چشم‌انداز ایران. امید است این مجموعه به صورت کتاب پس از اخذ مجوز در اختیار علاقه‌مندان قرار گیرد.

۲ـ ر.ک: راه حسین، استراتژی پیروز، نوشته لطف‌الله میثمی، نشر صمدیه.

۳ـ ر.ک: چشم‌انداز ایران، شماره ۵۹، دی و بهمن ۱۳۸۸.

۴ـ ر.ک: چشم‌انداز ایران، ترور خلیفه و کودتای بنی‌امیه، گفت‌وگو با حجت‌الاسلام عبدالمجید معادیخواه، شماره ۵۴، اسفند ۱۳۸۷ و  فروردین ۱۳۸۸.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Fill out this field
Fill out this field
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
You need to agree with the terms to proceed

نشریه این مقاله

مقالات مرتبط