حال صندوقهای بازنشستگی خوب نیست؛ این گزارهای است که حدود یک دهه است با ادبیات مختلف در حال تکرار شدن است. صندوقهای بازنشستگی که در ایران حدود یک قرن پیشینه دارند، حالا دچار اَبَربحران یا اَبَرچالش شدهاند. این تعابیر در سالهای اخیر بیشتر به کار میرود و نشان از آن دارد که گویی در کنار بحرانی شدن بسیاری از حوزهها، برخی از حوزهها دچار بحرانهای گسترده و وسیعتری هستند.
در دولت پیشین، مؤسسهای پژوهشی ایجاد شد تا بتواند راهکارهای خروج از بحران را بر این نظام بازنشستگی ایران بیابد و هرچند مؤسسه صبا ادبیات فراوانی حول مسئله صندوقهای بازنشستگی ایجاد کرد، اما با روی کار آمدن دولت رئیسی، بساط این پژوهشگاه و پژوهشهایش برچیده شد. دولت جدید حالا طرحی برای خروج از بحران داده است، طرحی که با منت بسیار، دولت تصمیم گرفته بخشی از بدهی سنگین خود به سازمان تأمین اجتماعی را بدهد و در سوی دیگر آن، بازی با سن بازنشستگی است.
برای آنکه رویکرد و اقتصاد سیاسی پنهان در پشت برنامههای دولت را بهتر بشناسیم، بهتر است کمی به عقب برگردیم. اواخر دهه ۶۰، نسلی که امروز صدای پای بازنشستگیاش حکمرانان را نگران کرده است، دانشآموز بود. مدارس چندشیفتی و مشکلات فراوان آموزش و پرورش، راهحل فوری را پیش پای سیاستگذاران قرار داد؛ خصوصیسازی آموزش که نقض صریح قانون اساسی بود در ابتدا با یک جعل واژه و دروغ در گفتار ایجاد شد. مدارس خصوصی با نام جعلی «غیرانتفاعی» شروع به کار کردند و بعدها هرچند آن بحران از فضای آموزش رخت بربست، اما انتفاع حاصل از مدارس غیرانتفاعی، گلوی جامعه را چسبید و امروز سرگذشت آموزش در ایران، سرگذشتی غمبار است. برای آغاز به کار مدارس موسوم به «غیرانتفاعی»، وزیر آموزش و پرورش وقت و رئیسجمهور وقت، اعلام کرد دولت نمیتواند هزینه آموزش را برای همگان بدهد، پولدارها خودشان هزینه خودشان را تقبل کنند تا ما به طبقات پایینتر رسیدگی کنیم. چنین رویکردی امروز نتیجه دیگری داده است که بهوضوح میتوان دید.
۱ دیدگاه. Leave new
با درود
البته من از خوانندگان قدیمی نشریه هستم ولی فایل pdf رو برای تبلت نیاز دارم